میگن که دستاتو بریدن
زمینه – شب سوم وفات حضرت اُم البنین (س) 1400
میگن که دستاتو بریدن
یا اینکه فرقتو دریدن
گلامو از رو شاخه چیدن باورم نمیشه
حرم پُر از گرد و غباره
دشمن فراتر از هزاره
گفتن حسین راهی نداره باورم نمیشه
باورم نمیشه تو علقمه غوغا شد
باورم نمیشه قد حسینم تا شد
باورم نمیشه که زینبم تنها شد
با گریه و با غصه همنشینم
از این به بعد من اُم بی بنینم
... واویلتا واویلتا واویلا ...
اونا که اهل کینه هستن
همونا که حُرمت شکستن
دستای زینبم رو بستن باورم نمیشه
میگن سرا به نیزه ها شد
قیامتی تو کربلا شد
سر حسین من جدا شد باورم نمیشه
باورم نمیشه زینب شده آواره
باورم نمیشه که پیر شده یکباره
باورم نمیشه خیالشم دشواره
اُم الادب من مادری حزینم
از این به بعد من اُم بی بنینم
... واویلتا واویلتا واویلا ...
میگن که خیمه شو سوزوندن
رو خاکا بچه شو کشوندن
پیاده حتی میدووندن باورم نمیشه
میگن تا رفتی سمت گودال
دیدی تنی که شد لگد مال
شبیه زهرا رفتی از حال باورم نمیشه
باورم نمیشه اینا چقد نامردن
باورم نمیشه بی احترامت کردن
باورم نمیشه چقد تورو آزردن
من یاور امیر مؤمنینم
از این به بعد من اُم بی بنینم
... واویلتا واویلتا واویلا ...
شاعر : هاشم محمدی آرا