غم روی غم چه بی حسابه درد این روزای من
زمینه – شب اول شهادت امام علی النقی الهادی (ع) 1400
غم روی غم چه بی حسابه درد این روزای من
آه ای فلک گرفته رنگ غربت این دنیای من
ریختن تو خونم نیمه شب کشوندنم تو کوچه ها
با دست بسته بردنم یه عده مست بی حیا
داره واسم حکایت کوفه سامرا
چی بگم از این نامردما
زده آتیشم زهر جفا
... واویلتا امون از این غریبی ...
آتیش و دود تو شعله ها سوخته همه بال و پرم
تو ازدحام پشت در افتادم به یاد مادرم
داغ مدینه تازه شد تو کوچه های سامرا
تا که زمین خوردم برام شده تداعی روضه ها
سیلی زدن مادرمو بین کوچه ها
دور از چشم حیدر بی هوا
جلوی نگاه مجتبی
... واویلتا امون از این غریبی ...
تو بی کسی به یاد عمه زینبم با گریه هام
تو هر نفس با اشک چشمام روضه خون کربلام
تو ازدحام قتلگاه دم غروب کربلا
یه خواهری با قد خم میگرده بین نیزه ها
شکر خدا تو این نفسای آخری
نبوده کنارم خواهری
نرفته به غارت معجری
... واویلتا امون از این غریبی ...
شاعر : حسین خدادی