این ساقیِ ما پیاله کم میریزد
شعرخوانی – شب دوم شهادت امام هادی (ع) 1400
این ساقیِ ما پیاله کم میریزد
در باده ی من مدام غم میریزد
والله نیازی به مِی و مستی نیست
ایوان نجف مرا بهم میریزد
آخر همه باید به علی رو بزنند
از شاه و گدا پیش تو زانو بزنند
در قبر چنان زِ وصف حیدر خوانم
تا آن دو مَلَک نعره ی یاهو بزنند
قسم به خاطره هایی که از نجف دارم
سگ علی ام و بر عالمی شرف دارم
چنان عجین شده ام با فَمَن یَمُت یَرَنی
که روز مرگ عزیزان خود شعف دارم
زبان گشوده ام آری به مدح حضرت هو
بجای دفترم امشب به دست دَف دارم
عجب نبوده زِ من کشف سِر عالم چون
مدال نوکری شاه لوکشف دارم
نجف که میروم از شوق کربلا مستم
به کربلا که روم رغبت نجف دارم
سری نداشته ام لایق بریدن او
بدین دلیل کلامی مع الاَسف دارم