کلید آسمان ها و زمین در دستهای توست
کلید آسمان ها و زمین در دستهای توست
که جبرائیل با آن جایگاهش خاک پای توست
تو را صفحه به صفحه خط به خط هر روز میخوانم
تمام قصه ی تاریخ شرح ماجرای توست
کسی سر از مقام شامخ تو در نیاورده
که از روز ولادت خانه ی کعبه حرای توست
شب معراج پیغمبر همین که گرم صحبت شد
تعجب کرد از اینکه صدای هم صدای توست
تمام چشمه ها و سلسبیل و زمزم و تسنیم
فلک لب تشنه ی یک قطره از آب بقای توست
تو اینجا نان جو خوردی و آدم نان گندم را
یقیناً گندم ممنوعه ی جنت برای توست
و گویم جنت الاعلاء که دارد آن همه زینت
تمامش جلوه ای از تابش ایوان طلای توست
خدایی که زِ انوارش دو عالم میشود معنا
خودش دلداده و دلبسته ی صحن و سرای توست
نه تنها آسمان ها و زمین بلکه قیامت هم
کلید دوزخ و جنت به دنبال رضای توست
تو خود مشکل گشای عالم و مفتاح الابوابی
ولی لبخند زهرایت دوای دردهای توست
تویی والا تویی والی تویی اعلاء تویی عالی
و این بس در مقامت تا که زهرا مقتدای توست
چه جان میثم و بوذر ، چه جان قنبر و سلمان
که جان انبیاء از اول خلقت فدای توست
تن بیمار ایوب و دو چشم کور یعقوب و
دل مجروح یوسف ها به امید شفای توست
دو عالم ریزه خوار سفره ی حسان تو هستند
چرا چون روزی کل خلایق از عطای توست
شدیم مجنون لیلی و ولی لیلی نمیداند
که دل مجنون ناز یک نگاه باصفای توست
نگاه ما به دستان تو بوده از همان اول
شفای درد بی درمانمان خاک عبای توست
نفس در سینه خواهد ماند با دیدار ایوانت
و راه دیدن صحنت فقط در یک دعای توست
تصدق کن بر این بیچاره های زار و آلوده
دعای ما فقیران مستجاب از ربنای توست
شب عیدی هوای صحن و ایوان نجف داریم
برات ما به دستان شهید کربلای توست