میخوام یکم روضه بخونم برات
زمینه – شب اول شهادت امام موسی بن جعفر (ع) 1400
میخوام یکم روضه بخونم برات
میخوام بگم چیکار کردن باهات
ردِ زنجیر موند آقا روی پاهات
کنج زندانی چه بلایی سرت آوردن
خیلی تورو آزردن
کفن برات آوردن و غصه برات خوردن
با احترام بردن
روی تنت نعلای تازه که نرفت آقا
ای آه و واویلا
ناموس تو نرفت میون گله ی گرگا
ای آه و واویلا
آقا غریبی اما به یاد شَه بی حبیبی
آقا غریبی اما همش یاد شیب الخضیبی
ای وای از این غم
ای وای از این غم از این غم از این غم
یه خواهری روضه میخونه برات
میخواد بگه از خشکی لبات
بگه چیکار کردن با بچه هات
خوش غیرتم بردن ماها رو میون اغیار
آره بی علمدار
هم صحبتم با خولی و شمر و سنان ناچار
ای وای از اون بازار
این دخترا با کتکِ زجر میشدن بیدار
دادن مارو آزار
چقد میبارید سنگ داداش از رو در و دیوار
از مردم و انظار
کوتاه نیومد گفتم با ما راه بیا راه نیومد
کوتاه نیومد میگفت رقیه که بابا نیومد
ای وای حسینم
ای وای حسینم حسینم حسینم
روی لبات جای چیه خیرزان
انگشترت هست تو دست ساربان
سرت برای نیزه دار سایه بان
من اومدم بالا سرت ای وای دیگه دیره
شمر موتو میگیره
یکی جلوی خولیِ نامردو بگیره
ای وای دیگه دیره
پایین قتلگاه آخه شمر چقد آب میخورد
خولی شراب میخورد
از پیرمردا سنگ واسه کسب ثواب میخورد
خولی شراب میخورد
کار دعا نیست این شمر از اینجا که بیرون بیا نیست
کار دعا نیست خولی هنوز ول کن ماجرا نیست
ای وای حسینم
ای وای حسینم حسینم حسینم
شاعر : حسین عیدی