حال من گریه داره ، چشام ابر بهاره
زمینه – شب دوم شهادت امام موسی بن جعفر (ع) 1400
حال من گریه داره ، چشام ابر بهاره
یکی معصوممو این لحظه ها پیشم بیاره
عذابه دیگه موندن ، حُرمتم رو شکوندن
از این زندان به اون زندان منو خیلی کشوندن
دیگه اجلم نزدیکه به خدا سراپا دردم
با چشای تارم دارم دنبال عصا میگردم
حال این روز و شبهام تمومش آه و درده
در و دیوار زندان به حالم گریه کرده
این دم آخری رو که از جا پا نمیشم
چی میشد این دقائق دخترم باشه پیشم
... یا اِلَهنا یا الله خلصنا خلصنا ...
امون از این زمونه ، دلم از غصه خونه
این دم آخری رنگم مثه برگ خزونه
دارم آب میشم آروم ، توونی نیست تو زانوم
مثه زهرای مرضیه گرفتم دست به پهلوم
تا که روی بازوم افتاد تازیونه ی نامرد جاش
یاد مادرم افتادم که تو کوچه چیشد دستاش
زدن و هیچ نگفتن علی داره میبینه
گل یاس جوونش زیر پا رو زمینه
برا مرد خیلی سخته ناموسش بی پناه شِه
ببینه پیش چشماش رو خاک افتاده باشه
... یا اِلَهنا یا الله خلصنا خلصنا ...
بسته دستامو زنجیر ، شکسته پامو زنجیر
پُر از اندوه و درد کرده همه دنیامو زنجیر
شکسته استخونم ، دیگه رفته توونم
بعیده بیشتر از این دیگه من زنده بمونم
تا که روی خاک میوفتم موقعی که میرم از حال
زنده میشه واسم اینجا مصیبت و درد گودال
همه با نیزه هاشون یه تنو میکشیدن
جلو چشمای زینب حسینو سر بریدن
همه عالم بسوزه برای این مصیبت
عمه مو دوره کردن مردای بی مروت
... یا اِلَهنا یا الله خلصنا خلصنا ...