تو تنها امید منه بی پناهی
زمینه – شهادت امام محمد باقر (ع) 1401
تو تنها امید منه بی پناهی
به تو گرمه پشتم برام تکیه گاهی
دلم قرصه وقتی تو هستی کنارم
تو تنها رفیق منه رو سیاهی
شبایی که غرق غُصم
منم و چشای خیسم
به تو و به آغوش تو محجتاجم
به کرم و هُرم دستات
به هوای صحن زیبات
خلاصه به شیش گوش تو محتاجم
حسین سایه بالا سرم
حسین شفیع محشرم
حسین منو ببر حرم
... حسین منو ببر حرم ...
دعا کن یه روزی منم رو سفید شم
شبیه کسی که به عشقش رسید شم
میدونی که آقا منم آرزومه
سرم رو بذارم رو پاهات شهید شم
چه حال قشنگی داره
اون نوکری که میذاره
سرشو رو زانوت لحظه ی آخر
بذار که فدا شِه جونم
بریزه تو راهت خونم
میخوام بشم آقا مثل تو بی سر
حسین سایه بالا سرم
حسین شفیع محشرم
حسین منو ببر حرم
... حسین منو ببر حرم ...
منم یادگار غروبی پُر از درد
یه خواهر که بالای تل ناله میزد
شدم روضه خون تو نفس های آخر
غریبیِ جدم به یاد من اومد
منم و یه دنیا حسرت
دیدم که حرم شد غارت
هنوز به یادم هست خنده ی قاتل
منی که دیدم با چشمام
شلوغیِ بازار شام
چطوری حالا آروم بگیره دل
منم شاهد ماجرا
تو اون غروب کربلا
که رفت سرا رو نیزه ها
... حسین غریب فاطمه ...
شاعر : حسین خدادی