شاهان عالم از چه به خود ناز میکنند
روضه خوانی – شب سوم محرم الحرام 1391
شاهان عالم از چه به خود ناز میکنند
مسند نشین تخت سلیمان رقیه است
به اشک من به زمین خرابه بنویسید
اسیر سلسله را تازیانه لازم نیست
به یاد داری تو روی نِی بودی
من هم از پشت ناقه افتادم
گریه کردی برای من، من هم
به تو از دور بوسه میدادم
راست است اینکه گفتند به من
مادرت سیلی از کسی خورده
چه از او سر زده مگر او هم
مثل من نامی از پدر برده
همای عشق به ویرانه آشیانه گرفت
به یاد زمزمه ی باغبان بهانه گرفت
شکسته بود زمانه زِ جور بالش را
گشود لب به سخن داد شرح حالش را
که ای خدا تو دانی زِ زندگی سیرم
سه ساله هستم و از جور این فلک پیرم
برای گرمیِ آغوش تو دلم تنگ است
به جای جای تن من اصابت سنگ است