عمه راضی نشو آروم بمونم
سنگین – شب پنجم محرم الحرام 1391
هیئت بین الحرمین طهران
عمه راضی نشو آروم بمونم
نگو خیمه بمون من نمیتونم
ته گودال قتلگاه نگاه کن
قاتل افتاد به جونِ عمو جونم
دیدی آخرش عمه
ریختن رو سرش عمه
پیش مادرش عمه
وای وای وی
پاشید پیکرش عمه
اما بدترش عمه
وای از حنجرش عمه
وای وای وای
... وای عموم غریبه ...
مارو توی دل کویر آوردن
این همه نیزه و شمشیر آوردن
چقدر جمعیت دور یه گودال
عمو جونم رو تنها گیر آوردن
شاه بی سپاه ای وای
چکمه ی سیاه ای وای
خنجرو نگاه ای وای
وای وای وای
بعد از قتلگاه ای وای
میفتن به راه ای وای
سمت خیمه گاه ای وای
وای وای وای
... وای عموم غریبه ...
دور تا دورم همه نیزه به دستن
با لگد استخونامو شکستن
خیلی سخته برام زنده بمونم
ببینم دستای عمه مو بستن
به دستت طناب ای داد
محمل بی رکاب ای داد
گریه ی رباب ای داد
وای وای وای
میکشم عذاب ای داد
شام و اضطراب ای داد
مجلس شراب ای داد
وای وای وای
... وای عموم غریبه ...