عمو بیا تا نفس بگیرم باز بتونم
سنگین – شب ششم محرم الحرام 1391
عمو بیا تا نفس بگیرم باز بتونم
اِن تنکرونی فأنا بن الحسن بخونم
عمو بیا کنار قاسم
سر روی پات بذاره قاسم
دیگه توون نداره قاسم
من مثل تسبیحِ پاره پارم
تو مثل بارونی از ستاره
که داره روی سرم میباره
من مثل یک طرح کنده کاری
تو اومدی چون باز شکاری
تا که بدی قاسمت رو یاری
... عمو حسین جان ، عمو حسین جان ...
عمو ببین پیکرم همه ترک ترک شد
نقش سم مرکب عدو رو تنم حک شد
از بابای من کینه داشتن
چه بغضی توی سینه داشتن
نقشه رو از مدینه داشتن
بغض جمل رو تلافی کردن
نعلا رو جسمم صحافی کردن
خوب تنمو مو شکافی کردن
تنم بلای جمل کشیده
نیزه منو به بغل کشیده
تنم شده چون عسل کشیده
... عمو حسین جان ، عمو حسین جان ...
عمو نگاه کن شدم شبیه مادر تو
شدم شبیه علی اکبر پرپر تو
میبینی زانوی شکسته
میبینی بازوی شکسته
میبینی پهلوی شکسته
جونمو دادم تو نوجوونی
تقدیم تو این کاکل خونی
این گل سرخو قابل بدونی
بابام کجاست از دنیا شدم سیر
اونا که تابوتشو زدن تیر
دیدن منو میزنن با شمشیر
... عمو حسین جان ، عمو حسین جان ...