گر مشک آب رفته زِ دستت غمین مباش
روضه خوانی – شب تاسوعای محرم الحرام 1391
گر مشک آب رفته زِ دستت غمین مباش
صد مشک آبرو زِ برادر خریده ای
چشمم چو دید چشم به خون بسته ی تو را
فهمیدم از رباب خجالت کشیده ای
بوی مدینه میوزد از خاک علقمه
اینجا زنی به چادر خاکی ندیده ای
من را حلال کن که میسر نشد دگر
این مشک آب را برسانم به اصغرت
من را حلال کن برو ای مام مهربان
ترسم که روی نیلی تو ببیند برادرم