بوی جدایی حسین جان توو خاک این سرزمینه
زمینه – شب دوم محرم الحرام 1401
بوی جدایی حسین جان توو خاک این سرزمینه
انشاءالله خاک غریبی رو سر زینب نشینه
صدای زنگ اسیری داره میپیچه توو گوشم
بریم که من بی تو باید رخت اسیری بپوشم
خیمه هارو نزن بریم مدینه تا دیر نشده
تا که خواهرِ تو با دخترِ تو اسیر نشده
دیگه راضی نشو که تنها بشم تو دشت بلا
با تو اومدم و نذاری برم با خیره سرا
... اَلسَّلامُ علی ساکن کربلا ...
بیا بریم جان زینب اینجا هواش غصه داره
انگاری از آسمونش بارون ماتم میباره
بیا بریم من میترسم داغ برادر ببینم
میترسم اینجا یه وقتی تنت رو بی سر ببینم
من میترسم آخه فراتو به روت ببندن همه
تا تو رو بزنی به رو زدنت بخندن همه
من میترسم حسین که آبو فقط صدا بزنی
دست و پا بزنی تنت رو به نیزه ها بزنی
... اَلسَّلامُ علی ساکن کربلا ...
نذاری توو خاک غربت بی کس و تنها بپوسم
اینجا همونجاست که مادر گفته گلوتو ببوسم
اینجا همونجاست که مادر امانتاشو به من داد
برا گلوت بوسه داد و واسه تنت پیرهن داد
اینجا کرب و بلاست که تشنن همه به خونت حسین
اینجا هیچ کسی رحم نمیکنه به جوونت حسین
اینجا منتظرن رو سینه ی تو قدم بزنن
زیر حنجرِ تو با خنجر کُند بهم بزنن
... اَلسَّلامُ علی ساکن کربلا ...
شاعر : محمد امین حق پناه