جا داره روی منبر اسم تورو جار بزنم
شور – شب سوم محرم الحرام 1401
جا داره روی منبر اسم تورو جار بزنم
جا داره قلم بگیرم تا زندم برا تو کار بزنم
جا داره مجنون شَم پا عشقت سرمو به دیوار بزنم
جا داره مثه میثم از سر عشقت خودمو دار بزنم
قربون صدقت میره عباس ما پشت سرش
برات میمیره عباس ما پشت سرش
توو سرتاسر دنیا مِیخونه داری
چجوری بشمرم که چنتا دیوونه داری
رقیه دینمه ، رقیه مُهر سینمه
رقیه جانمه ، دختر پادشاهمه
ملیکمونه ما دوسش داریم یه عالمه
... رقیه جان شهزاده ...
انصافاً با دستای کوچیکش میبینی چیکار میکنه
عیناً خاطرات زهرا رو واسه همه تکرار میکنه
راه میندازه کار عالم رو باباش اینو اظهار میکنه
بدبخت اونی که هنوزم این شهزاده رو انکار میکنه
خاطر خواه زیاد داری آخه کارت کرمه
دنیا که بهشته سایت سرمه
روزام چه قشنگه از لحظه ای که
اسم خوشگلِ تو رو دخترمه
روزی هزار دفعه رقیه رو زبونمه
چیکار کنم دیگه رقیه بی بی جونمه
عشق تو از بچگی قاطیه توی خونمه
... رقیه جان شهزاده ...
آخ اسم پرچمشو انگار با من داره صحبت میکنه
این دختر سه سالشه میبینی چطور قیامت میکنه
نوبت به حسین اصن نمیرسه فردای محشر به خدا
از بس دخترش رقیه نوکرهاشو شفاعت میکنه
به به چه شکوه و جلالی جانم به شما
چه حُسن و چه خصالی جانم به شما
چه نُطقی چه کلامی عین فاطمه
خراب کردی تو شامو رو سر همه
رقیه سالاره ، اصن یه پا علمداره
توو شام و کوفه مثل عمه خط نگه داره
شمشیر خُطبش شبیه حیدر کراره
... رقیه جان شهزاده ...
شاعر : محمدرضا محمدزاده
مصراع آخر بند اول اصلاح شود:
ملیکمونه ما دوسش داریم یه عالمه