برس به دادم عمو جان که داره در میره جونم
زمینه – شب ششم محرم الحرام 1401
برس به دادم عمو جان که داره در میره جونم
ببین منو زیر نعلا شکسته شد استخونم
زیر سم مرکباشون ناله ی ممتد کشیدم
شدم مثه علی اکبر ببین چقدر قد کشیدم
زیر مرکباشون گرفتن عمو گلاب منو
ناله میزنم و با نیزه میدن جواب منو
کارِ سنگه همش شکستگیا رو صورت من
حفره حفره شده با نیزه و تیر جراحت من
... آه و واویلتا ، آه و واویلتا ...
برس به دادم عمو جان ببین که نقش زمینم
بند اومده نفس من نیزه شکست توی سینم
روی سرم نیزه مثل بارش بارون میباره
جای عسل از تن من روی زمین خون میباره
ریخته نیزه فقط شبیه یه کوه روی بدنم
واسه اینه نشد به راحتی دست و پا بزنم
خاک و خونو ببین رو دستای من حنا شد عمو
دیدی آخرش هم عروسیِ من عزا شد عمو
... آه و واویلتا ، آه و واویلتا ...
کربلا شد فاطمیه ، پیچیده بوی مدینه
روضه ی مادر بخونیم روضه ی پهلو و سینه
کنار روضه ی قاسم زنده شده یاد مادر
چهل تا نامرد تو کوچه پشت در افتاده مادر
گریه های حسن نگاه حسین به دست علی
سخته باورش هم که روی زمین نشسته علی
هی لگد به لگد مغیره برا تلافی میزد
آخ بسوزه دلا که قنفذ عجب غلافی میزد
... آه و واویلتا ، آه و واویلتا ...
شاعر : محمد امین حق پناه