لالا لالا لالا لالا ، دلم برا تو کبابه
زمینه – شب هفتم محرم الحرام 1401
لالا لالا لالا لالا ، دلم برا تو کبابه
بخواب گلم روی دستم توو خیممون قحط آبه
لالا لالا لالا لالا ، مادرت هم شیر نداره
دعا کن از ته قلبت شاید که بارون بباره
آتیشم میزنی با گریه آخه گرفته صدات
تشنه ای و زبون میچرخونی هی به دور لبات
رفته جونت علی که کم شده دست و پا زدنت
بالا رفته تبت شبیه تنور میسوزه تنت
... لالایی لالایی ، لالایی اصغرم ...
اجل شده مثه سنگ و عمر تو هم مثل شیشه
گریه نکن علی اصغر بند دلم پاره میشه
دوباره رنگت پریده دوباره زرد شدی مادر
داشتی میسوختی عزیزم پس چرا سرد شدی مادر
رفته سوی چشات نمی بینی دیگه مادرتو
آخ نمیشه دیگه نگه داری رو تنت سرتو
کاش بتونه عمو برای تو آب بیاره علی
بیقراری نکن که حرمله باز بیداره علی
... لالایی لالایی ، لالایی اصغرم ...
با گریه هات داری میگی تو هم میخوای بری میدون
برو ولی جان مادر زیر گلوتو بپوشون
میری روی دست بابا سپر برا پدرت باش
حرمله اومده میدون مواظب حنجرت باش
حنجر تو کجا سه شعبه چرا آورده برات
فهمیدن که اگه تورو بزنن میمیره بابات
باشه وعده ی ما عزیز دلم توو بزم شراب
روی نیزه سرت دو دست منم توو بند طناب
... لالایی لالایی ، لالایی اصغرم ...
شاعر : محمد امین حق پناه