باید که قنداقتو از دست رباب بگیرم
سنگین – شب هفتم محرم الحرام 1401
باید که قنداقتو از دست رباب بگیرم
بیا بریم شاید بتونم واست آب بگیرم
تشنته من میدونم
آتیش نزن به جونم
گریه نکن علی اصغر
جونی برات نمونده
اشک توو چشات نمونده
گریه نکن علی اصغر
گریه نکن که اینجوری دلم عزا میگیره
حرمله آخر تورو از دست بابا میگیره
گریه نکن که گریه هات اشکمو در میاره
گریه نکن حرمله با خودش سه شعبه داره
... لالا لالایی ، لالا لالایی ...
رحمی بکن به حال و روز پدر غریبت
رو زدم آب بگیرم و سه شعبه شد نصیبت
خون تو ریخت رو دستم
خودم چشاتو بستم
دارم میمیرم علی اصغر
آخ که دارم میبینم
دوخته شدی به سینم
دارم میمیرم علی اصغر
سه شعبه گوش تا گوش زده بریده حنجرت رو
من چی بدم جواب گریه های مادرت رو
دستمو زیر خون پاک حنجرت میگیرم
من دیگه دارم از خجالت حرم میمیرم
... لالا لالایی ، لالا لالایی ...
میگیرمت زیر عبا که خواهرت نبینه
میبرمت به پُشت خیمه مادرت نبینه
قبر میکَنم برا تو
چقدر کوچیکه جا تو
خدا به همرات علی اصغر
رو بدنت عزیزم
چجوری خاک بریزم
خدا به همرات علی اصغر
چجوری خاک بریزم آخه روی صورت تو
یه عده توو کمین نشستن واسه غارت تو
ترسم اینه خاکتو زیر و رو کنن علی جان
سر نیزه توی قبرِ تو فرو کنن علی جان
... لالا لالایی ، لالا لالایی ...