نمیشه باورم اصلاً افتادی روی زمینو
زمینه – شب تاسوعای محرم الحرام 1401
نمیشه باورم اصلاً افتادی روی زمینو
حالا چجوری بدم من جواب اُم بنینو
این همه نیزه چجوری جا شده رو پیکر تو
شکسته فرقت بگو کی عمود زده به سر تو
ای پناه حرم بدون تو بی پناهه حسین
ریخته روی زمین با نیزه ها تکیه گاه حسین
مشک تو یه طرف کنار فرات علم یه طرف
تیکه تیکه ی دستایی که شده قلم یه طرف
... اَلسَّلامُ علیک یا ابوفاضل ...
نگو برو خیمه آخه نمیشه تنهات بذارم
میشینم و نیزه هارو از بدنت درمیارم
بلند شو جون رقیه اِنکَسَرَ ظَهری داداش
بازو نکش روی خاکا فکر دل زینبم باش
پاشو دیگه نذار کنار تنت بمیره حسین
با چه حالی سه شعبه از چِش تو بگیره حسین
اِرباً اِربا شدی که اینجوری ریختی دور و برم
دیگه واسم عبا نمونده باهاش تورو ببرم
... اَلسَّلامُ علیک یا ابوفاضل ...
ببین که از خیمه زینب گرفت نوای اسیری
بعد تو آماده میشه حرم برای اسیری
بعد تو واسه رقیه یه خواب راحت حرامه
جای رقیه میون برده فروشای شامه
پاشو دیگه نذار به سمت حرم اشاره بشه
گوش دختر من توو خیمه ها پاره پاره بشه
پاشو جون حسین یه رحمی بکن به گریه ی من
پاشو دیگه نذار کنیزی بره رقیه ی من
... آه و واویلتا ، آه و واویلتا ...
شاعر : محمد امین حق پناه
دایی جواد خیلی دوستت دارم