یادت میاد بابام میگفت حسینو تنها نذار
سنگین – شب تاسوعای محرم الحرام 1401
یادت میاد بابام میگفت حسینو تنها نذار
شکسته پشتم تو دیگه روی دلم پا نذار
تو بودی تکیه گاهم
ای آخرین پناهم
پناه خیممون اباالفضل
رقیه غرق آهه
سکینه چشم به راهه
پناه خیممون اباالفضل
افتادی رو زمین نمیگی که حسین میمیره
کسی نمونده توی خیمه علمو بگیره
اگه میشه یه بار دیگه منو داداش صدا کن
یه بار دیگه به خاطر حسین اَخا اَخا کن
... پاشو اباالفضل ، پاشو اباالفضل ...
دارم با زحمت میذارم رو زانوهام سرت رو
چجوری جمع کنم حالا پاشیده پیکرت رو
نیزه چشاتو بسته
فرق سرت شکسته
جون رقیه پاشو عباس
دارم میشم هلاک و
پاتو نکش رو خاک و
جون رقیه پاشو عباس
پاشو نذار که آبروم بریزه پیش زینب
پاشو داداش که بعد تو آواره میشه زینب
پاشو وگرنه حرمله میره برای غارت
پاشو وگرنه زینبو میبرنش اسارت
... پاشو اباالفضل ، پاشو اباالفضل ...
قرار نبود که اینجوری تنها بذاری مارو
قرار نبود به دست شمر بسپاری خیمه هارو
سخت شده بُردن تو
کوچیک شده تنِ تو
الهی من بمیرم عباس
دستاتو کی بُریده
تنت رو کی دریده
الهی من بمیرم عباس
کار خودش رو کرد سه شعبه ای که به چشات خورد
هر کی اومد یه ذره از تنت رو با خودش بُرد
هلهله میکنن به گریه های من میخندن
دارن میرن توو خیمه دست زینبو ببندن
... پاشو اباالفضل ، پاشو اباالفضل ...