قلم به دست دل افتاد تا کند مکتوب
شعرخوانی – شام 30 صفرالمظفر 1394
قلم به دست دل افتاد تا کند مکتوب
و دلنوشته شد آغاز با هو المحبوب
نوشته ام زِ حبیبی که هست در قلبم
نه قلب من که یقیناً بُوَد حبیب قلوب
کسی که کنیه ی زیبای او اباالفضل است
کسی که هست به باب الحوائجی منصوب
به هر کسی که بگویم رسیده الطافش
زِ ارمنی و مسلمان عرب عجم بد و خوب
برای حضرت ارباب کاشف الکرب است
یقین که رفع کند از میان شیعه کُروب
پیمبران همگی محو در کمالاتش
زِ نوح و شیث بیا بیا بیا بیا تا خلیل تا یعقوب
زِ معجزات عصای کلیم میدانیم
که ساحران همه گشتند ناگهان مغلوب
کلیم وقت رها کردن عصا در دل
بگفت حضرت عباس این تو و این چوب