خانومم ببین که حالم زاره
زمینه – شب سوم فاطمیه اول 1401
خانومم ببین که حالم زاره
بارونم ابر چشام میباره
جون من بمون اگه راه داره
جون من پاشو دلم به بودنت خوشه
پاشو که غصت داره علی رو میکُشه
خیلی داغونم تورو به التماس من
محسن رفت اما تو حرف رفتنو نزن
ای تنها پناه من
رحمی کن به آه من
بی تو زهرا میمیرم
این روزا با چشم تر
هر بار میرسم به در
دست به زانو میگیرم
... میمیرم نرو نرو ، میمیرم نرو نرو ...
خانومم برات بمیره حیدر
کاش میشد بشی یه ذره بهتر
کاشکی این خونه نشه بی مادر
گِریَم میگیره تو اشک نریز تورو خدا
حالا که سوخته تمام خاطرات ما
گِریَم میگیره شب عروسی یادته
بابات میگفت پیر بشی به پای مرتضی
اما پیر شدی چه زود
حالا با رخ کبود
از حیدر رو میگیری
قلبم میشه خونِ خون
که با این قد کمون
دست به پهلو میگیری
... میمیرم نرو نرو ، میمیرم نرو نرو ...
درد داری سخته بلند شی از جا
درد داری از اون روزی که زهرا
پشت در تورو زدن نامردا
تنها بودی بین شعله و غبار و دود
فضه هی میگفت کمک ولی کسی نبود
تنها بودی که یهو به در لگد زدن
روی تو افتاد دری که نیمه سوخته بود
رد شد هر کسی رسید
آتیش شعله میکشید
تو زیر در میسوختی
غوغا شد تو خونمون
میدیدم که نیمه جون
از پا تا سر میسوختی
... میمیرم نرو نرو ، میمیرم نرو نرو ...
حالا که تنِ تورو غسل میدم
چی اومد سرت حالا فهمیدم
حالا که کبودیا رو دیدم
حالا میبینم چقدر کبوده گونه هات
میخوام که مرهم بشم واسه نشونه هات
میریزم اشکامو دونه دونه رو تنت
دست میکشم روی رد تازیونه هات
آب رفته همه تنت
با بیرحمی کشتنت
داغت خیلی سنگینه
دارم آه سینه سوز
که داره میاد هنوز
خون تازه از سینه
... میمیرم نرو نرو ، میمیرم نرو نرو ...
شاعر: امین اسدی