وقتی که جنون به قلب من غالب شد
شعرخوانی – شب سوم فاطمیه اول 1401
وقتی که جنون به قلب من غالب شد
اوضاع من و جهان من جالب شد
میخواست دلم به دلبری دل بدهد
دیوانه ی فرزند ابوطالب شد
راندند مرا همه ولیکن حیدر
قلاده به گردنم زد و صاحب شد
نوشاند مِی اَم سحر در ایوان نجف
والله که مِی پرستی اَم واجب شد
ای داد شبیه هیچ کس نیست علی
هر کس که نشست جای او کاذب شد
یک جرعه چشیدم از مِی حُب علی
بیچاره کسی که جز تو را راغب شد
ثابت شده بر همه که فرزند بشر
رفت از درِ تو به هر کجا طائب شد