الآن کجای عالم هستی فدای غربتت عزیزم
زمینه – شب چهارم فاطمیه اول 1401
الآن کجای عالم هستی
فدای غربتت عزیزم
این شبا دوست دارم کنارت
با هق هق تو اشک بریزم
روضه خونا میگن که مادر
تو کوچه ها تورو صدا زد
وقتی با صورت رو زمین خورد
آخه میگن که بی هوا زد
چهل نفر به یک نفر
اونم جلو چش پسر
و جَنینٍ اَسقَطوه
یعنی جوری زدنش که محسنو انداختن
رَفَسَ بِرِجْلِهِ
یعنی با مشت و لگد کار پهلوشو ساختن
و ضِلعٍ دَقّوه
حُرمت دخت پیمبرو اینا نشناختن
واویلا واویلا ، واویلا واویلا
... آه مادرم مادرم مادرم ...
حتما الآن کنار قبرِ
مادر مظلومه نشستی
حتما هنوزم حال و روز
خونه ی حیدرو میبینی
داری میبینی با چه زجری
علی داره لحد میذاره
این اولین شبه که زهرا
دیگه درد پهلو نداره
نیلیه هنوز کل بدنش
خون مُرده شده از بس زدنش
فَسَفِقْتُ سَفْقَتاً
یعنی توی کوچه با دو دست سیلی زدنش
جارَ دَمْ مِن فَمِها
یعنی جوری زدنش که پُره خون شد دهنش
سَقَطَت عَلَی التُراب
یعنی زیر دست و پا افتاده پیش حسنش
واویلا واویلا ، واویلا واویلا
... آه مادرم مادرم مادرم ...