فاطمه آروم جونم ، بی تو تاریک میشه خونم
سنگین – شب سوم فاطمیه دوم 1401
فاطمه آروم جونم
بی تو تاریک میشه خونم
این قرارمون نبود که
تو بری و من بمونم
نیمه شبا با اشکات خونه میشه بهاری
چرا میون بستر اینقده بی قراری
بعد کوچه ندیدم گوشوارتو بذاری
یادته گلم تو خونمون بهار بود
آرامش و قرار بود
هدیه ی اول من بهت یه گوشوار بود
یادش بخیر شب عروسیمونو
یادته اون زمونو
بهم هدیه میدادی گلای خونمونو
... باغ و بهارم ، بمون کنارم ...
مثل شمع آب شدی کم کم
رو چشات نشسته شبنم
میدونم با رفتن تو
زندگیم میپاشه از هم
میشه بازم بذارم سر روی دومن منو
خیلی برام عذابه فکر نبودن تو
تو شهر پبچیده زهرا محاله موندن تو
پاشو همسرم خونه رو، روبراه کن
به بچه هات نگاه کن
دعای خیری واسه غربت مرتضی کن
از پیشم نرو خرابه میشه خونم
چشمت زدن گمونم
با طعنه های قنفذ چطور زنده بمونم
... باغ و بهارم ، بمون کنارم ...
شاعر : حسین عیدی