قبله ی هفتم ما قبله ی هشتم دارد
مدح خوانی – میلاد حضرت معصومه (س) 1401
قبله ی هفتم ما قبله ی هشتم دارد
تا خراسان رضا آینه در قم دارد
توبه شد عاقبت گریه ی هر زائر مست
بر زمین ریخته هر باده که در خُم دارد
عکسم افتاد در آیینه ی صحن و دیدم
شیشه این مرتبه با سنگ تفاهم دارد
میروم در حرم از صحن به صحنی دیگر
موج تا در دل دریاست تلاطم دارد
من از آداب حریم تو چنین فهمیدم
که گدا در حرمت حق تقدم دارد
از سر لطف تو در جمعیت شاعرها
شاطر عباس قمی فیض تکلم دارد
گرچه دوریم ولی با تو سخن میگوییم
هر سلامی بفرستیم علیکم دارد
روسیاه است ولی مرغ دل ما بی بی
از سر گنبد تو حسرت گندم دارد
در غروب گرفته ی پاییز
نفس روشن بهار رسید
آی مردم به جاده اش بروید
خوش بحال شما نگار رسید
این سکوت عبث شکستنی است
آسمان زمزمه فرستاده
مرتضی یک علی به ایران داده
فاطمه فاطمه فرستاده
کوثر موسوی آل الله
آیه ی نوریِ خدا آمد
مردها صد قدم عقب بروید
بانوی ما به شهر تا آمد
چشمه میجوشد از مناجاتش
خاک سبز است از قدمهایش
مرد و زن جمله چشمها بسته
همه کورند از تماشایش
اهل قم این امانت رضوی
بین شهر شما تک و تنهاست
حُرمتش را همه نگه دارید
چادرش آبروی اهل ولاست
نکند دور او شلوغ شود
نکند محملش تکان بخورد
آی زنها حواستان باشد
دم افطار آب و نان بخورد
خانه اش که شده ست بیت النور
نبریدش به سمت ویرانه
دور باشد زِ آیه ی تطهیر
چشم سنگین مرد بیگانه
اهل قم عمه ی همین بانو
وسط شام دیده اش تَر بود
با لباس اسیر رد میشد
دست هایش براش معجر بود
شاعر شعر اول : مجتبی خرسندی
شاعر شعر دوم : پوریا هاشمی