امشب قرار، یار دل بی قرار شد
مدح خوانی – میلاد امام علی بن موسی الرضا (س) 1401
امشب قرار، یار دل بی قرار شد
یعنی که باب میل همه روزگار شد
نور دو چشم حضرت باب الحوائجی
وا کرد چشم و خاک خزانش بهار شد
سلطان رسید و قاعده ها گشت زیر و رو
رعیت شدن میان جهان افتخار شد
وقت نجات مردم ایران رسیده است
شکر خدا که کشورمان کعبه دار شد
کرده طلوع باز علی جان و این جهان
سر زنده از مسیحِ دمِ ذوالفقار شد
ای عزتِ بدون کرانه خوش آمدی
ای سومین علیِ زمانه خوش آمدی
ای خوشترین ترانه ی لبهای من سلام
نعم الرفیق عشق من آقای من سلام
ای زندگیِ من شب و روزم عزیز من
ای از قدیم در دل شیدای من سلام
مجنون تر از همیشه به پابوس آمدم
جانان و جان و حضرت لیلای من سلام
ای آبروی من کس و کارم پناه من
سرمایه ام تمامیِ دنیای من سلام
ای دین من قیامت من ای بهشت من
ای عاقبت بخیریِ فردای من سلام
هر جا دلم شکست رسیدی به داد من
من غافل از تو بودم و بودی تو یاد من
اصلاً بعید نیست که نامه سیاه ها
گردند تحت قبه ات از بی گناه ها
ای کربلای من نجف من بقیع من
ای مشهد تو جمع همه بارگاه ها
قربان کیمیای دو چشمان مست تو
آقا مرا نگاه کن اما از آن نگاه ها
در کوی تو شکسته دلی میخرند و بس
ذکر خداست پای ضریح تو آه ها
تو زیر سایه ات همه را راه میدهی
یا ایهاالعزیزِ همه بی پناه ها
تو سایه ات شبیه خدا بر سر همه است
مهمان نوازی ات چه قدر عین فاطمه است
این دردها بدون تو درمان نداشتند
این ابرها بدون تو باران نداشتند
بود آخرالزمان چه قدر هولناک اگر
ایرانیان امام رضا جان نداشتند
مشهد اگر نبود که اینگونه پنج تن
لحظه به لحظه لطف به ایران نداشتند
این ملت امام حسینی بدون تو
در فتنه ها که جرأت طوفان نداشتند
جانم فدات دست گرفتی چقدر از
آنانکه ذره ای به تو ایمان نداشتند
ای بهترین پناه برای همه سلام
ای مهربان امام رضای همه سلام
غیر از در تو این همه لطف و کرم کجاست
اصلاً پناهم اولم و آخرم کجاست
یادش بخیر خاطره ی اولین سلام
آن روزهای گم شدنم در حرم کجاست
لطف تو آنچنان بغلم کرده بود که
یادم نبود گم شده ام مادرم کجاست
خیلی عوض شدم عوضم کن به یک نگاه
گردیده ام وبال تو بال و پرم کجاست
گردید قطره قطره چرا سیل اشک من
حال و هوای سابق چشم ترم کجاست
خیلی هواییِ حرمم باز بی گمان
آقا سوال کرده که این نوکرم کجاست
خیلی دلم گرفته مرا روبراه کن
مثل همیشه کوه غمم را تو کاه کن
سوگند میخورم به سلیمان کربلا
در مشهدت شدیم مسلمان کربلا
مدیون لطف پنجره فولاد مشهد است
هر کس که بین ما شده مهمان کربلا
جان جواد قسمت ما کن اباالجواد
تنگ غروب، نم نمِ باران کربلا
اینجا بُوَد حسینیه یا که حرم چقدر
هستند زائران تو گریان کربلا
این کاسه های زرد خودش روضه گشته با
تمثال دست ساقیِ عطشان کربلا
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حُرمت مهمان کربلا
ای کشته ی فتاده به هامون حسین من
ای صید دست و پا زده در خون حسین من
شاعر : محمد حسین رحیمیان