به در مِیخانه عمری زدم از جان زانو
تک و دمام زنی – شب 21 رمضان المبارک 1402
هیئت بین الحرمین طهران
به در مِیخانه عمری زدم از جان زانو
که شوم مست از شراب لب یار دلجو
همه روزم شام تار است چو نگار جانم
ببَرد دست خودش را به میان گیسو
ساقی مِیخانه افکند تا نقاب از رویش
فارغ از حرف مخالف ذکر من شد یاهو
به خدا ، به نبی ، به علی سوگند
که نباشد جز او
هُوَ حی ، هُوَ حق ، هُوَ هو مولا
لَیسَ اِلا هو
... یا مَن لَیسَ اِلا هو ، هو یا علی علی مولا ...
خم ابروی علی شد قبله ی آئینم
من خدا را بین چشم مرتضی میبینم
کفر و حقش را ندانم علی اللّهی ام
کعبه ام کوی علی و حُب حیدر دینم
حدِ حیدر بی حدودی جلوه ی ذات الله
با خدا بنشسته ام تا با علی بنشینم
به خدا ، به نبی ، به علی سوگند
که نباشد جز او
هُوَ حی ، هُوَ حق ، هُوَ هو مولا
لَیسَ اِلا هو
... یا مَن لَیسَ اِلا هو ، هو یا علی علی مولا ...
دل بریدم از دو عالم من و عشق مولا
چو خداوند دو عالم علی باشد یکتا
گر خدا خواهی ببینی به رخ او رو کن
که خداوند از جمال مرتضی شد پیدا
واجب ممکن نما و ممکن واجب بگو
با ثُبوتش مرتضی بود بعد هر لا اِلاه
به خدا ، به نبی ، به علی سوگند
که نباشد جز او
هُوَ حی ، هُوَ حق ، هُوَ هو مولا
لَیسَ اِلا هو
... یا مَن لَیسَ اِلا هو ، هو یا علی علی مولا ...
شاعر : مقداد اصفهانی