باز دوباره با گریه هام غزل میخونم
شور – شب 3 محرم الحرام 1390 هیئت بین الحرمین
باز دوباره با گریه هام غزل میخونم
به لکنت افتاده زبونم
بذار بگم از دلِ خونم
چون ندارم برای موندم بهونه
دست رو دلم نذار که خونه
خسته شدم از این زمونه
عمه جون خرابه سرده
تو دلم هزارتا درده
میمیرم اگه بابام زود برنگرده
... بی بی جون رقیه جونم ...
وقتی مُردم بیا نگن بابا نداره
کسی نگه بی کس و کاره
بیا ببین حالم چه زاره
این جماعت خیلی بابا بی بند و بارن
بی غیرتا حیا ندارن
ته مونده ی غذا میارن
از لگد شکسته پهلوم
میچکه خون از سر و روم
دارم از غصه میدم جون آروم آروم
... بی بی جون رقیه جونم ...
کاش نبودم نمیدیدم بزم شرابو
جماعت مست و خرابو
مصیبت و رنج و عذابو
بزم مستی شراب خورا شراب میخوردن
دور سرِ تو تاب میخوردن
ما تشنه بودیم آب میخوردن
لک زده دلم برا آب
میپرم شبا هی از خواب
باباجون بیا و دخترت رو دریاب
... بی بی جون رقیه جونم ...
بابا جونم عمو کجاست ببینه رومو
سفیدیای تار مومو
این بغض سنگین گلومو
اگه بودی رقیه هم سیلی نمیخورد
گوشوارشو کسی نمی بُرد
نازدانه اینجوری نمی مُرد
حالا نیستی زیر لگد شکسته پهلوم
کبود شده رو دست و بازوم
میسوزه از سیلی سر و روم
عمه جون خرابه سرده
تو دلم هزارتا درده
میمیرم اگه بابام زود برنگرده
... بی بی جون رقیه جونم ...