منم و یه چشم بارونی ، یه عمری دلخونی
شور – شب هشتم محرم الحرام 1389
واحد – شب پنجم محرم الحرام 1390
منم و یه چشم بارونی
یه عمری دلخونی
خودت که میدونی
تویی و یه عالمه رحمت
اگه کنی دعوت
بیام به مهمونی
آقا ببین که غم دارم
شوق حرم دارم
چشم کرم دارم
آقا جونم کف دسته
برای پابوست
یه امضا کم دارم
آقا کمی نگاهم کن
نظر به حالم کن
بیا حلالم کن
آقا بیا شَه بی سر
بکش مرا و در
علقمه خاکم کن
... حسین جانم ، سالار قلب زینب ...
عمریه کارم صبوریه
گریم زِ دوریه
گریم زِ دوریه
هر کسی از کربلا اومد
با گریه میپرسم
حرم چجوریه
آقا ببین که بی تابم
تو فکر سردابم
مدد کن اربابم
عمری عاشقتم اما
نیومدی حتی
یه شب توی خوابم
آقا مرغ بد آهنگم
ولی نزن سنگم
که خیلی دلتنگم
گرچه رو سیهَم اما
محرما من با
رقیه هم رنگم
... حسین جانم ، سالار قلب زینب ...