علمم رو روی دوشت میذارم
واحد – شب 7 محرم الحرام 1390 هیئت بین الحرمین
علمم رو روی دوشت میذارم
آخه جز تو من سپاهی ندارم
تویی اون سرباز آخر پسرم
من و تو میشیم یه لشکر پسرم
وقت جنگه اصغرِ من رسیده
بگو به رباب گلت قد کشیده
بیا تا بریم به میدون نبرد
گل شیش ماهه ی من شدی یه مرد
روی دستام دیگه طنازی نکن
اینقده با دل من بازی نکن
میدونم میدونم لبات مثه کویر شده
بابا از تشنگیِ تو پیر شده
حرمله قلبمو خون کرده گلم
حرمله تورو نشون کرده گلم
حرمله تیر سه پَر داره گلم
حرمله به تو نظر داره گلم
تشنگیت آتیش به جون من زده
مثل ماهی لباتو تکون نده
بیشتر از این دیگه بیتابی نکن
منو شرمنده ی بی آبی نکن
با شجاعتت دلم رو نسوزون
خب سپیدیِ گلوتو بپوشون
میدونم سخته تحمل کن علی
به لب بابا توسل کن علی
بیا برگردیم به خیمه پس بکش
حالمو ببین گلم نفس بکش
پیش چشمام با اجل بازی نکن
با تیر سه شعبه عشق بازی نکن
روی دستم دست و پا نزن گلم
جلو چشمم دیگه جون نَکَن گلم
وقت مرگت عزیزم خنده نکن
بیشتر از این منو شرمنده نکن
نمی تونم ببینم مادرتو
چطوری بگم چی اومد سر تو
گره افتاده به کارم چه کنم
راه پیش و پس ندارم چه کنم
وقت مرگت عزیزم خنده نکن
بیشتر از این منو شرمنده نکن