اول تو را سرشته و انسان درست کرد
مدح خوانی – میلاد امام حسن مجتبی (ع) 1398
هیئت غریب مدینه امیرکلای بابل
اول تو را سرشته و انسان درست کرد
شرح تو را نوشته و قرآن درست کرد
بعداً گِل اضافی تان را اضافه کرد
تا از منه خراب مسلمان درست کرد
میخواست رحمتش همه جا را بغل کند
و با اشکهای چشم تو باران درست کرد
باید برای بندگیِ سجده هایمان
یک مسجدی به نام حسن جان دست کرد
بالم اگر به درد پریدن نمی خورد
یک سایبان که میشود از آن درست کرد
من زنده ی نسیم مسیحا دم توام
آدم اگر شدم به خدا آدم توام
تو ابتدای نسل طهورای کوثری
تو رودِ خانه ی زهرای اطهری
باید علی و فاطمه ظرف هم شوند
تا اینکه آفریده شود چون تو گوهری
کار خداست اینکه پیمبر پسر نداشت
وقتی تویی نیاز ندارد به دیگری
نسل مطهر نبوی نسل دختری است
با این حساب تو حسن بن پیمبری
گفتند زاده ی اسدالله غالبی
صبح جمل که شد همه دیدند حیدری
میخواستند پیش همه کوچکت کنند
کوریِ چشم عایشه ها از همه سری
یک روز اشک و گریه برای تو میکنند
با شصت روز اشک حسینی برابری
ای ارشد تمام پسرهای فاطمه
ای اولین حسین سحرهای فاطمه
ای آسمان تر از همه بالاتر از همه
ای بیکران تر از همه دریاتر از همه
تو زودتر به دامان زهرا نشسته ای
پس این تویی تو بچه ی زهراتر از همه
ما از تو هیچوقت نفرما ندیده ایم
ای سفره ی همیشه بفرماتر از همه
ما سالهاست رهگذره ی کوچه ی توایم
مانند یک فقیر سر کوچه ی توایم
مهتاب چشم های تو خورشید پرور است
هر کس که طالعش حسنی نیست کافر است
اصلاً نیاز نیست قیامت بپا کنی
یک قاسمی خدا به تو داده که محشر است
اصلاً شما نیاز نداری به معرکه
وقتی لب سکوت تو شمشیر حیدر است
قسمت نبود تا که ببینند مردمان
بازوی تو ادامه ی فتاح خیبر است
فردا مَلَک به نام تو تکبیر میزند
صاحب زمان به جای تو شمشیر میزند
امشب اگر نگات هوای قَرَن کند
امید میرود که نگاهی به من کند
زیبنده است بال و پَر صد فرشته را
زهرا ببافد و تن تو پیرهن کند
کُشتی بگیر پیش همه با برادرت
شاید کسی بیاید و جانم حسن کند
بهتر همان که در به در رهگذر شود
بالی که روی بام تو فکر چمن کند
این یا کریم مثل همه قصد کرده است
بر روی گنبدی که نداری وطن کند
بعد از تو ای امیر کفن پاره ها کسی
لازم نکرده است تنم را کفن کند
من حسنم پناه عالمینم
همیشه مظلوم تر از حسینم
شاعر : علی اکبر لطیفیان