توی طبق با روی پوشونده
زمینه – شب سوم محرم الحرام 1402
هیئت بین الحرمین طهران
توی طبق با روی پوشونده
امشب شدی مهمون ناخونده
حالا که با سر اومدی پیشم
بابا بگو تنت کجا مونده
گوش کن باهات درد و دلا دارم
اینجا کسی ندید عزادارم
پاشو بریم به دخترای شام
میخوام بگم منم بابا دارم
مسخره کردن منو با عروسکاشون
بازی ندادن منو توی بازیاشون
خنده میکردن تا صدامو دربیارن
لَنگ میزدن هی که ادامو دربیارن
... بابا حسین بابایی جونم ...
دنیا سرم شده خراب بابا
کی به سرت داده عذاب بابا
خسته ی راه شدی بیا امشب
توو بغلم یه کم بخواب بابا
جامو میخوام پیش تو بندازم
صحبت کنم تو هم کنی نازم
یاد شبا که خونمون بودیم
بابا برام قصه بگو بازم
لک زده قلبم که باهام بخندی بابا
گوشواره هامو تو برام ببندی بابا
کاشکی میشد که تا ابد پیشم بمونی
هر شب بیای و لالایی برام بخونی
... بابا حسین بابایی جونم ...
بابا ببین که از خودم سیرم
من آخر از غم تو میمیرم
روضه برات میگم ولی بابا
با دستم این گوشاتو میگیرم
جای غذا سیلی و چک خوردم
از حرمله چوب فلک خوردم
تنها شدم توو کوچه های شام
از دختر یزید کتک خوردم
هر کسی اومد دستشو برام بلند کرد
زجرو نگم که منو از موهام بلند کرد
انگشت نمای دست مردم شده بودم
توی بیابون چند دفعه گم شده بودم
... بابا حسین بابایی جونم ...
شاعر : محمد امین حق پناه