بابا ببخش این همه زجر دیدی
زمینه – شب هفتم محرم الحرام 1402
هیئت بین الحرمین طهران
بابا ببخش این همه زجر دیدی
از شدت هلهله ترسیدی
چشماتو وا نمیکنی اصغر
آخر تموم کردی یا خوابیدی
دست تو از دست من افتاده
دیدم سرت رو گردن افتاده
دیدی علی که آخر عمری
کار بابات به دشمنت افتاده
دست روی زانو میزنم میخنده لشکر
برای آب رو میزنم میخنده لشکر
حُرمت نذاشتن به محاسن سفیدم
برای یک جرعه ی آب منت کشیدم
... لای لای علی ، لای لای علی جان ...
خم شده قد و قامت بابا
مونده فقط خجالت بابا
صحبت من تموم نشد دیدم
خونِ تو ریخت رو صورت بابا
تیر سپر زیر گلوت خورده
جونتو از تنت درآورده
دوخته تورو به سینه ی بابا
جوری که گوش تا گوشتو بُرده
دستمو زیر خون حنجرت میگیرم
حرمله اصلاً تورو زد که من بمیرم
خونش خراب شِه آخه خونمو خراب کرد
پیش یه مادر منو از خجالت آب کرد
... لای لای علی ، لای لای علی جان ...
باید تورو با پیکر بی جون
از چش مادرت کنم پنهون
حالا بگو چیکار کنم با این
تیری که از عبا زده بیرون
پیر کرد منو وداع سنگینت
باید بریم برای تدفینت
آه اِسمَع اِفهَم یا علی اصغر
جون میده بابا وقت تلقینت
از توی لشکر چند نفر کمین نشستن
چشماشونو به سر کوچیک تو بستن
وای اگه قبر تورو زیر و رو کنن چی
سرنیزه هاشونو توو خاک فرو کنن چی
... لای لای علی ، لای لای علی جان ...
شاعر : محمد امین حق پناه