از ته دل زجه زدم پیشت
زمینه – شب هشتم محرم الحرام 1402
هیئت بین الحرمین طهران
از ته دل زجه زدم پیشت
خوردم زمین با هر قدم پیشت
دیگه رمق نمونده بود واسم
با سرِ زانو اومدم پیشت
پاشو عصای پیریِ بابا
پاشو نذار گریه کنم اینجا
دل کندن از تو واسه من سخته
بعد تو خاک بر سر این دنیا
دنیا بسوزی همه جونمو گرفتی
خیری نبینی که جوونمو گرفتی
واسه زمین خوردن من بهونه داشتی
دیدی چه داغی به دل حسین گذاشتی
... واویلتا آه و واویلا ...
پاشو ببین اشکای باباتو
خونِ توی چشمای باباتو
از رو زمین نمیتونم پاشم
پاشو بگیر دستای باباتو
فرق سرت شکسته تا ابروت
دست تورو بُریدن از بازوت
ریز کردنت با هرچی که داشتن
میشه عبا برای تو تابوت
تیکه به تیکه گم شدی توو دل صحرا
بدجوری جسم تورو کردن اِرباً اِربا
پیش نگاه همه پرپر شدی بابا
آخ علی اکبر علی اصغر شدی بابا
... واویلتا آه و واویلا ...
دارم علی با همه ی دردم
دنبال اعضای تو میگردم
پیدا شده کل تنت اما
آخر توی عبا جمعت کردم
حالت مثه خزون پاییزه
این غصه آخرش غم انگیزه
از هر طرف عبا رو میگیرم
از اون طرف تن تو میریزه
ناله ی تو قلبم از توو سینه کَنده
پاشو یه لشکر داره به بابات میخنده
حالا چجوری برسونمت تا خیمه
باید رو خاکا بکشونمت تا خیمه
... واویلتا آه و واویلا ...
شاعر : محمد امین حق پناه