پشتم شکست همه کس و کارم
زمینه – شب تاسوعای محرم الحرام 1402
هیئت بین الحرمین طهران
پشتم شکست همه کس و کارم
پاشو نکن به گریه وادارم
بی تو داداش چطور برم خیمه
پاشو با هم بریم علمدارم
رومو زمین نزن پاشو عباس
بعد تو کار خیمه واویلاست
چشم انتظار نشسته توو خیمه
پاشو بریم که زینبم تنهاست
مشکِ تو افتاده فدا سرت اباالفضل
مادرم اومد جای مادرت اباالفضل
جون تو لشکر دم علقمه گرفته
کل تنِ تو بوی فاطمه گرفته
... پاشو داداش بریم به خیمه ...
پیش تنت نیزه کم آورده
هر کی یه ذره از تنت بُرده
جوری زده حرمله با دقت
تیر وسط دوتا چشات خورده
سقای من تشنه لب افتادی
رو خاکا نامرتب افتادی
دست تورو بُریده بودن که
با صورت از رو مرکب افتادی
تیر سه شعبه دوتا چشم تورو بسته
بالا سرِ تو کمر حسین شکسته
جونی ندارم تیرو از چشات بگیرم
کاشکی کنار تو داداش منم بمیرم
... پاشو داداش بریم به خیمه ...
اَدرِک اَخا میگی و جون میدی
با زحمتی تنو تکون میدی
میگی برو که خیمه تنها شد
خیمه رو با سرت نشون میدی
پاشو ببین حسین زمین گیر شد
با خنده و هلهله تحقیر شد
پاشو داداش چشمتو دور دیدن
شمر واسه ی اهل حرم شیر شد
بعد تو دیگه حرم امنیت نداره
بی تو رقیه روی خارا پا میذاره
پاشو اباالفضل داره خیمه میشه غارت
آه حرم آماده شده برا اسارت
... پاشو داداش بریم به خیمه ...
شاعر : محمد امین حق پناه