نه صبر به دل مانده نه در سینه قرارم
شعرخوانی – شب 30 صفرالمظفر 1390
هیئت بین الحرمین طهران
نه صبر به دل مانده نه در سینه قرارم
بگذار چو آتش زِ جگر شعله برآرم
گر زحمتت افتد که نهی پای به چشمم
بگذار که من چشم به پایت بگذارم
یک لحظه بزن بر رُخ من خنده که یک عمر
با یاد لبت خنده کنان اشک ببارم
خجلت کشم از دیده و از گریه ی عمرم
گر پیشتر از آمدنت جان بسپارم
بگذاشته ام بر روی خاک حرمت روو
شاید گنه از چهره بشویی به غبارم
حیف از تو عزیزی که مَنَت یار بخوانم
لیکن چه کنم جز تو کسی یار ندارم
دادند مرا دیده که روی تو ببینم
بی دیدن رخسار تو با دیده چه کارم
شاعر : حاج غلامرضا سازگار