از روضه ی بشیر تا باخبر شدم
زمینه – جلسه هفتگی 1402/10/06
وفات حضرت اُم البنین (س)
از روضه ی بشیر تا باخبر شدم
بشکسته بوده و بشکسته تر شدم
دنیا به حال من خون گریه میکند
هم بی حسین شدم هم بی پسر شدم
جسم عزیزان مرا در خون کشیدند
گلهای یاسم را همه از ساقه چیدند
دست علمدار مرا از تن بُریدند
خیلی حزینم ، اُم البنینم (2)
از سر شب تا صبح گریه شده کارم
این غم دل آشوب میدهد آزارم
... من اُمِّ بی بنینم ، اُمُّ البنینم ...
خیلی دلم شکست از دیدن رباب
اشک دو دیده اش من را کند عذاب
بغض سکینه را دیدم به چشم خود
میسوزم از غم طفلِ نخورده آب
گفتم شرمنده شده ساقیِ طفلان
گفتم مشک آب او شد تیر باران
طفل رباب از تشنگی گردیده بی جان
با غم عجینم ، اُم البنینم (2)
دار و ندارم را نذر حسین کردم
روضه گرفتم با این دلِ پُر دردم
... من اُمِّ بی بنینم ، اُمُّ البنینم ...
باور نمیکنم این زینب من است
باور نمیکنم پیشانی اش شکست
آتش به جان زند قد خمیده اش
بند دلم از این در و بلا گسست
گفتم رفته زینبم راه اسارت
گفتم که داراییِ او رفته غارت
ای وای من، ای وای من از این جسارت
زار و غمینم ، اُم البنینم (2)
وَیلِی عَلی شِبلِی ، ناله ی جانسوزم
گریه به عباسم روضه ی هر روزم
... من اُمِّ بی بنینم ، اُمُّ البنینم ...
شاعر : هاشم محمدی آرا