به این دل شکسته ام بیا صفا ببخش
زمینه – جلسه هفتگی 1402/10/27
به این دل شکسته ام بیا صفا ببخش
به درد لاعلاج من بیا دوا ببخش
به یک اشاره زائرِ تو میشوم حسین
به من دوباره یک برات کربلا ببخش
ببخش اگر کبوترِ دلم شکسته پَر شده
نمیرسم به گنبدِ تو
ببخش اگر که هفته ها گذشته و نیامدم
شبی کنار مرقدِ تو
من و همین نوشته ها
به یاد آن گذشته ها
دلم هوای کربلا کرد
چه خوب بود صحن تو
غروب بود صحن تو
مرا به سمت خود صدا کرد
سخن دوباره آشناست
وطن اگر که کربلاست
من عاشقی وطن پرستم
کشیده شد گِلم به تو
سپرده ام دلم به تو
به این و آن که دل نبستم
حسین حسین حسین حسین (2)
حسین حسین حسین حسین جان
مرا کنار سفره ات نشانده ای چه خوب
مرا به بزم روضه ات تو خوانده ای چه خوب
رسانده ای دل مرا به زیر پرچمت
مرا به آرزوی خود رسانده ای چه خوب
چه خوب اگر که جان سپردنم به شوق تو شود
یه گوشه ای زِ هیئت تو
چه خوب اگر که رزق آخرم در این جهان شود
بهتوشه ای زِ تربت تو
عجب نصیب و قسمتی
شود عجب سعادتی
اگر تویی که باوفایی
به نیت نجات من
به ساعت وفات من
دمی به بالینم بیایی
محبتِ تو آبروم
زیارت تو آرزوم
زیارتی به وقت مُردن
صفای دیدن تو و
سرم به دامن تو و
به دست هایت جان سپردن
حسین حسین حسین حسین (2)
حسین حسین حسین حسین جان
در این زمانه عاشقت به غیر غم چه داشت
اگر نبود عشقِ تو بگو دلم چه داشت
و بی تو زندگیِ من نفس نفس چه بود
و بی تو روزگار من قدم قدم چه داشت
چه داشتم اگر خدا تو را به من نداده بود
برای من دار و نداری
چه میشدم اگر غلام خانه ات نمیشدم
بنازمت که شهریاری
به یاد ماجرای تو
به سینه گفته ام بسوز
که یار و همدم تو باشم
به یاد زخم های تو
به دیده گفته ام ببار
که اشک مرهم تو باشد
تمام لحظه های من
صدای من نوای من
با گوشه چشمت جان گرفته
پایان پذیرد این جهان
اما تو هستی جاودان
عشق از دلم پیمان گرفته
حسین حسین حسین حسین (2)
حسین حسین حسین حسین جان
شاعر : محمدحسین مهدی پناه