ذوالفقارت شکل لا با دسته ی کوتاه بود
شعرخوانی – شب 19 رمضان المبارک 1394
هیئت بین الحرمین طهران
ذوالفقارت شکل لا با دسته ی کوتاه بود
"لا اِله" آن روز در دستان "اِلا الله" بود
تیغ را بالا که بردی آسمان رنگش پرید
تا فرود آمد زمین خود را کمی پایین کشید
حمزه یک چشمش به میدان چشم دیگر سوی تو
تیغ را گم کرده است از سرعت بازوی تو
ذوالفقار آنگونه با سرعت به هر کس خورده است
مدتی مبهوت مانده تا بفهمد مُرده است
بعد از آن باران عجب رنگین کمانی دیده ام
دیده ام نورِ تو را از هر طرف چرخیده ام
خطبه های ناتمامت را بیا کامل بگو
بی الف بی نقطه اصلاً بی حروف از دل بگو
در دلم قد قامتِ عشقت قیامت میکند
قصه ام را بشنو از نِی چون حکایت میکند
باز هم حس میکنم حوض دلم دریا شده
مثل اینکه یا علی هایم صد و ده تا شده
ما رَمَّیتِ تیرِ تو زیباست بر دل میزنی
چونکه از دل میزنی یک راست بر دل میزنی
تیر شعری میزنم اما هدف در دست توست
پادشاها مُهر ایوان نجف در دست توست
از خدا خواسته ام تا که شوم بیمارت
بس که داروی شفاخانه ی تو شیرین است
شاعر : قاسم صرافان