ای که از کودکی ام پای غمت پیر شدم
سنگین – جلسه هفتگی 1403/03/02
شعرخوانی – جلسه هفتگی 1403/08/09
سنگین – جلسه هفتگی 1403/03/02
ای که از کودکی ام پای غمت پیر شدم
بر درِ خانه ی تو بسته به زنجیر شدم
من که با چای تو یک عمر نمک گیر شدم
جز تو از عالم و آدم به خدا سیر شدم
به امیدی که جوابم بدهی آمده ام
جرعه ای از مِی نابت بدهی آمده ام
... جانم حسین جانم ، جانم حسین جانم ...
من غلام توام اربابی و آقایی کن
مُرده ام با نفست کار مسیحایی کن
دیده ام را زِ غمت دیده ی دریایی کن
بیت الاحزان مرا حضرت زهرایی کن
نیستم لایق توصیف و ثنای تو حسین
عمر من طی شده در تحت لوای تو حسین
عمن من طی شده در هیئت بین الحرمین
... جانم حسین جانم ، جانم حسین جانم ...
بی تولای تو من راه به جنت نبرم
بی تو در هر دو جهان در طلبت در به درم
کاش میشد که غمت را به دو عالم بخرم
بی تولای تو استاد شوم بی هنرم
هستی ام هستی و تاج سر من هستی تو
چشمه ی عشقی و بال و پر من هستی تو
... جانم حسین جانم ، جانم حسین جانم ...
ای فدای تو وجود پدر و مادر من
سایه ی لطفِ تو تا روز ابد بر سر من
بوده ای در همه جا یار من و یاور من
دوری از کرب و بلایت نشود باور من
دل من از غمِ تو غرق محن می باشد
نوکریِ تو فقط حاجت من می باشد
... جانم حسین جانم ، جانم حسین جانم ...
از ره دور طواف حرمت را عشق است
هروله کردنِ پای علمت را عشق است
تا ابد لطف و صفای کرمت را عشق است
گریه ی روز و شبم پای غمت را عشق است
یک نظر کن که دلم از نگهت مست شود
یا که دلبسته ی آن ساقیِ بی دست شود
... جانم حسین جانم ، جانم حسین جانم ...
شعرخوانی – جلسه هفتگی 1403/08/09
ای که از کودکی ام پای غمت پیر شدم
بر درِ خانه ی تو بسته به زنجیر شدم
من که با چای تو یک عمر نمک گیر شدم
جز تو از عالم و آدم به خدا سیر شدم
به امیدی که جوابم بدهی آمده ام
جرعه ای از مِی نابم بدهی آمده ام
از ره دور طواف حرمت را عشق است
هروله کردنِ پای علمت را عشق است
تا ابد لطف و صفا و کرمت را عشق است
گریه ی روز و شبم پای غمت را عشق است
یک نظر کن که دلم از نگهت مست شود