آمد و زد شاخه ها را بر کنار
شور – گلچین مداحی 1382
آمد و زد شاخه ها را بر کنار
تا که شد گمگشته ی او آشکار
یافت آن گل را ولی پرپر شده
پاره پاره پیکری بی سر شده
گل ولی از بس به غون آغشته بود
یاس بر لاله مبدل گشته بود
داغ لاله بر سر گل جا گرفت
کار عشق و عاشقی بالا گرفت
دید تن صدچاک پا تا سر شده
آسمانِ عشق پُر اختر شده
ماند از یوسف بجا پیراهنی
از تو نَه پیراهن است و نَه تنی
ای به قلب عالمی فرمانروا
کِی بُوَد اینگونه با مهمان روا
ای همه گلها به نزدت کم زِ خار
زخمِ تو چون داغ زینب بیشمار
جای سالم از چه در این جسم نیست
باقی از این جسم و غیر از اسم نیست
گرچه سر تا پای تو بوسیدنی ست
بهر من جایی برای بوسه نیست
ای که نامت جان به عیسی میدهد
قتلگاهت بوی زهرا میدهد
خاک گلگونت دهد عطر بهشت
گوئیا کوثر در اینجا پا بهشت
گِریَم و پُرسی اگر از سرگذشت
ده قمر ای تشنه آب از سر گذشت
باغبانا گو گل یاست کجاست
آب و تاب باغ عباست کجاست
آنچنان شد دیده ی من اشک ریز
کز غمم شد چشم دشمن اشک ریز
ای کتاب ای معنی اُم الکتاب
از چه گشتی فصل فصل و باب باب
عاشقان را بعد از این آوازه نیست
در کتاب عاشقی شیرازه نیست
پای تا سر غرقِ در خونی چرا
آفتابِ من شفق گونی چرا
ای رخ تو کعبه و خالت حَجَر
حِجر را داغی زِ هجرت در جگر
من چو میدیدم به دورت ازدحام
کعبه یادم آمد و بیت الحرام
مسلمند و قبله را نشناختند
دین عَلَم کردند و بر دین تاختند
قصد هاجر جز طواف کعبه نیست
پس به دست این جماعت سنگ چیست
ای مه پنهان به زیر ابر تیغ
در گلویت کَند دشمن قبر تیغ
مِهر اگر بی مِهر باشد با تنت
خاک پوشیده به تن پیراهنت
شرح زخمِ تن زِ پیراهن بپرس
من اگر نشناختم از تن بپرس
ای مه و خورشید زیر سایه ات
مُصحف من بوسم آیه آیه ات
اشک و خون با هم رقابت میکنند
وز خط کوفی کتابت میکنند
ای تو را صد چشمه ی جوشان زِ خون
زخمِ تو بیرون و زخمِ من درون
اشک خود بر زخمِ تو مرهم کنم
تا زِ سوز زخم هایت کم کنم
گو چه دستی کرده انگشتت جدا
گل چرا گردیده از گلبُن جدا
کاش تیری هم بُرون میشد زِ شَست
بعد تو در قلب زینب میشکست
... غریب مادر ، غریب مادر ...
شاعر : حاج علی انسانی