اومدم گودیِ قتلگاهِ تو
زمینه – شب پنجم محرم الحرام 1403
هیئت عاشقان قمر بنی هاشم تهران
اومدم گودیِ قتلگاهِ تو
چی شده صورت مثل ماهِ تو
تورو میزنن جلو چشای من
مگه چی بوده عمو گناهِ تو
حرمله نذاشت تورو صدا کنم
نیزه هارو از تنت جدا کنم
من بمیرم باید هر جوری شده
موتو از پنجه ی شمر رها کنم
رفته روو سینت ، میزنه با پاش
بی وضو موی تورو گرفته توو دستاش
خونِتو ریخته ، خونِ توو چشماش
بی وضو موی تورو گرفته توو دستاش
... ای عمو جانم ، ای عمو جانم ...
... ای عمو جانم ، عمو جانم عمو جانم ...
عمه از خیمه زبون گرفت عمو
حتی قلب آسمون گرفت عمو
خون میریزه چقد از جراحتت
خاک کربلارو خون گرفت عمو
دیگه با هرچی که داشتن زدنت
حتی جا نمونده روی بدنت
من میخواستم کمکت کنم ولی
دستِ من سپر شد افتاد روو تنت
توی آغوشت میکِشم هی آهــ
روی سینت میشه قتلگاه عبدالله
مرکبا دارن میرسن از راه
روی سینت میشه قتلگاه عبدالله
... ای عمو جانم ، ای عمو جانم ...
... ای عمو جانم ، عمو جانم عمو جانم ...
کاش بشم شمع شب تار بقیع
سر بذارم روی دیوار بقیع
آب بشم بسوزم و گریه کنم
تا سحر برای زوار بقیع
نه چراغو نه رواق و سایه بون
سایه بونش شده سقف آسمون
نه صدای گریه های زائرا
نه شبای جمعه داره روضه خون
نذر صحنِ تو اشک الآنم
ای غریب بی حرم ، جانم حسن جانم
خاک پای تو چشم گریانم
ای غریب بی حرم ، جانم حسن جانم
... ای حسن جانم ، ای حسن جانم ...
... ای حسن جانم ، حسن جانم حسن جانم ...
روی زخم نُه فلک نمک زدن
دلت آیینه شد و تَرَک زدن
روز کشتنت همون دوشنبه بود
که جلوت مادرتو کتک زدن
تو پریدی ولی رد شده از سرت
دست سنگینی که خورد به مادرت
دیدی آخرش دوتا گوشوارشو
تیکه تیکه ریخته بود دور و برت
آخ زبونم لال حرفشم درده
مادرت مسیر برگشتشو گم کرده
اونکه سیلی زد خیلی نامرده
مادرت مسیر برگشتشو گم کرده
... ای حسن جانم ، ای حسن جانم ...
... ای حسن جانم ، حسن جانم حسن جانم ...
شاعر : محمد امین حق پناه