پسرم دلشوره ی منو ببین
زمینه – شب هشتم محرم الحرام 1403
هیئت عاشقان قمر بنی هاشم تهران
پسرم دلشوره ی منو ببین
برو اما یکمی یواش همین
میبینی رمق نداره زانوهام
تو میری پشتِ تو میخورم زمین
دل دنیارو میسوزنه علی
پشتِ تو میام غریبونه علی
اینکه دیگه برنگردی پسرم
داره بابارو میترسونه علی
تو میشی دورتر ، من میشم پیرتر
بعدِ تو زنده نمیمونم علی اکبر
رفتی و تا شد کمرم آخر
بعدِ تو زنده نمیمونم علی اکبر
... ولدی اکبر ، ولدی اکبر ...
... ولدی یا ولدی یا ولدی اکبر ...
ناله میزدی رسوندم خودمو
پیش دشمنم شکوندم خودمو
تا سرِ جسم بهم ریخته ی تو
با سرِ زانو کشوندم خودمو
بیا آبروی رفتمو بخر
پدرم، سخته برام داغِ پسر
عمه همراه من اومده ببین
پاشو هرطور شده عمه رو ببر
به خدا از تو سخته دل کَندن
گریه میکنم به اشکام همه میخندن
کل این لشکر شاد و خرسندن
گریه میکنم به اشکام همه میخندن
... ولدی اکبر ، ولدی اکبر ...
... ولدی یا ولدی یا ولدی اکبر ...
آخرم شبیه زهرا ولدی
پهلوهات شکسته اینجا ولدی
بس که با نیزه ها جابجا شدی
گم شدی توو دل صحرا ولدی
پخش صحرا شده اعضای تنت
همه جات شکسته با چی زدنت
به خدا داغِ تو سنگینه برام
اِرباً اِربایی و سخته بُردنت
هر کجا دارم تورو میبینم
ولدی بین عبا تنت رو میچینم
روی خاکا با گریه میشینم
ولدی بین عبا تنت رو میچینم
... ولدی اکبر ، ولدی اکبر ...
... ولدی یا ولدی یا ولدی اکبر ...
شاعر : محمد امین حق پناه