رسیده رزق عالم از سر خوان ابوفاضل
شعرخوانی – شب تاسوعای محرم الحرام 1403
هیئت عاشقان قمر بنی هاشم تهران
رسیده رزق عالم از سر خوان ابوفاضل
تبرک میکند هر سفره را نان ابوفاضل
کسی که اربعین تا کربلا رفته ست میداند
تمام زائران هستند مهمان ابوفاضل
چه جای غصه خوردن هست تا وقتی که در عالم
گره ها باز خواهد شد به دستان ابوفاضل
کُمیت زندگی اش لَنگ میماند هر آنکس که
نمی بندد دخیلش را به دامان ابوفاضل
پس از حیدر نوشتم لافتی اِلا اباالفضل و
سپس لا سیف اِلا تیغ بُران ابوفاضل
امام ارمنی ها روز تاسوعا اباالفضل است
که باید گفت آنها را مسلمان ابوفاضل
گدا از صحن او مانند سلطان میزند بیرون
که میبارد کرم از طاق ایوان ابوفاضل
برای وصف ایثار و وفای او همین بس که
شکست ابرو ولی نشکست پیمان ابوفاضل
گره بر کار مشک افتاد تا بر خاک دست افتاد
گره وا میشود تنها به دندان ابوفاضل
فقط داغِ برادر را برادر مُرده میداند
که زینب را در آخر کُشت فقدان ابوفاضل
شاعر : سجاد روانمرد