آمده ام نوکر باشم
دمام زنی – شب عاشورای محرم الحرام 1403
هیئت عاشقان قمر بنی هاشم تهران
آمده ام نوکر باشم
گریه کن این در باشم
ذره و بی قیمت بودم
آمده ام گوهر باشم
دردِ من را تو دوا ثارالله
بر لب هر لحظه نوا ثارالله
هستم مجنون و گرفتارِ تو
لیلای کرب و بلا ثارالله
مرغ دل پَر میزند در هوای تو
قلبم از روز ازل مبتلای تو
در میان سینه یک آرزو دارم
بوسه بر شش گوشه ی کربلای تو
... یا حسین مولا مدد ، یا حسین مولا ...
بر غمِ تو دل دادم من
از غمِ تو آبادم من
برده ام اسمت در دنیا
در صف محشر شادم من
ای سایه روی سرم ثارالله
دادی تو بال و پرم ثارالله
میخوام مرگم برسه آخر توو
این روضه زیر علم ثارالله
آمدم دنیا شوم من فقیرِ تو
خوش به اقبالم شدم من اسیرِ تو
اونقده خوبی ندیدم حسین جانم
در تمام زندگی من نظیرِ تو
... یا حسین مولا مدد ، یا حسین مولا ...
ای شَه بی همتا عباس
گل پسرِ زهرا عباس
محترمی مثل مولا
در ادبی دریا عباس
دلخوشیِ اربابی ای ساقی
بر حاجاتم بابی ای ساقی
روشنیِ عالم از نورِ تو
تو مَه عالم تابی ای ساقی
عالم و آدم همه ریزه خوار تو
چرخش ماه و فلک در مدار تو
تا شنیدم نامِ تو یا ابوفاضل
گشته از آن روز دگر دل دچار تو
... یا ابوفاضل مدد ، یا ابوفاضل ...
شاعر : سید حسن میرصادقی