دل تا نشست روز ازل روی بام او
شعرخوانی – جلسه هفتگی 1403/08/16
هیئت بین الحرمین طهران
دل تا نشست روز ازل روی بام او
عمداً گذاشت پای خودش را به دام او
ما را فقط هوای نجف مست میکند
چون لب نهاده ایم به لب های جام او
شیرینیِ دِهین نجف را چشیده است
هر کس که باز کرده دهان را به نام او
آنجا که کار عالم و آدم گدایی است
مانند پادشاه می آید غلام او
توحید خوانده هر که میان نماز خویش
خوانده است در مقابل او از مقام او
عالم نشسته گوش به فرمان منبرش
لکنت گرفته روح جهان از کلام او
هر کس که جان سپرده به پای محبتش
ثبت است بر جریده ی عالم دوام او
پیچند رُخ به مقنعه مردان روزگار
تیغش بُرون بیاید اگر از نیام او
در کارزار دَهر جهان پهلوان علی ست
مُرشد بگیر ضرب و بخوان از مرام او
خیرش به دشمنان خودش هم رسیده است
گسترده است سایه ی لطف مدام او
بعد از اُحُد اگرچه پُر از زخم کاری است
لبخند فاطمه است فقط التیام او
هفت آسمان به محضر او میدهد سلام
مانده است بی جواب اگرچه سلام او
خونِ حسین میچکد از دستشان هنوز
آن سائلان که سیر شدند از طعام او
شاعرین : سجاد روانمرد – میثم کاوسی