من ازت چیزی نمیخوام
زمینه – جلسه هفتگی 1403/08/30
هیئت بین الحرمین طهران
من ازت چیزی نمیخوام
اسممو یه بار صدا کن
اگه دلتنگ شدی روزی
در و دیوارو نگاه کن
بعد رفتنت از اینجا
زندگیم از هم میپاشه
در و همسایه به طعنه
میگن جاش خالی نباشه
حالا الآن به عشق کی
من برسم به خونمون
حرف جدایی رو نزن
یه کم دیگه پیشم بمون
... زهرای من ، زهرای من ...
واسه دلخوشیِ حیدر
نون تازه پختی زهرا
من گرسنم نیست عزیزم
تو نکن اِنقد تقلا
یه کمی با منه خسته
تو بشین و درد و دل کن
بگو چیشد توی کوچه
میزدی داد منو ول کن
چهل نفر ریختن سرت
بهم بده حق بمیرم
من یقه ی کیو آخه
توی مدینه بگیرم
... زهرای من ، زهرای من ...
کاش میشد فقط یه هفته
دیگه با من سر میکردی
دستاتو بذار توو دستم
من بمیرم چرا سردی
مگه میشه وقتی نیستی
چشامو روو هم بذارم
تو خودت خوب میدونی من
غیرِ تو کسی ندارم
بَده برای پهلوون
حرفش باشه سَره زبون
غربت حیدرو ببین
تورو خدا نرو بمون
... زهرای من ، زهرای من ...
شاعر : علیرضا عیدی