ابری ترین ابر بارون
سنگین – شب چهارم محرم الحرام 1389
هیئت بین الحرمین طهران
ابری ترین ابر بارون
چشمای غمگین و خیسم
با جوهر سرخ اشکام
اسم تورو مینویسم
مجنون تر از حال مجنون
با کوهی از درد و غمها
دارایی ام را آوردم
به پیش پای تو مولا
دسته گلامو نگاه کن
سربند عشقت رو بستن
رفته علی اکبرِ تو
طفلای زینب که هستن
به عشق تو هستن اسیر
پس بپذیر ای دلپذیر
ببین چه خوشگل میخونن
امیری حسینٌ و نعم الامیر
... امیری حسینٌ و نعم الامیر ...
از بچگی ای قرارم
عشقت تب و تابشون بود
اسم قشنگت حسین جان
لالایی خوابشون بود
حالا فقط آرزومه
پای رکاب تو باشن
شهادت از تو بگیرن
کشته ی کرب و بلا شَن
ای نور و امید قلبم
نمیذاری نااُمید شَن
دارن میرن تا که داداش
به جای زینب شهید شَن
زینب به عشقت داده شیر
گلاشو ای ماه مُنیر
ببین چه خوشگل میخونن
امیری حسینٌ و نعم الامیر
... امیری حسینٌ و نعم الامیر ...
حالا بده اذن میدون
شمشیر و نیزه بگیرن
شهد غمت رو بنوشن
به زیر پاهات بمیرن
بدنشونو ببینم
شبیه اکبر بیارن
به عشق سالار زینب
بی دست و بی سر بیارن
آوردیشون سمت خیمه
نگی بیام ای برادر
آخه میترسم خجالت
بکشی از اشک خواهر
به جای من یک دل سیر
هر دو شونو بغل بگیر
ببین چه خوشگل میخونن
امیری حسینٌ و نعم الامیر
... امیری حسینٌ و نعم الامیر ...