شدم دیوانه ی عشقِ حسین و فاش میگویم
واحد – شب دوم محرم الحرام 1404
هیئت خادم الرضا قم
شدم دیوانه ی عشقِ حسین و فاش میگویم
که بین نوکرانت نیست از این حیث رسواتر
غمت در جان و قلبم رخنه کرده شکر میدارم
که هرکس بی تو باشد میشود هر روز تنهاتر
علم در دست هایم میکند سنگینی آقاجان
ولی من میبَرم بالا و بالا باز بالاتر
به زنجیری که در پای من افکندی خورم سوگند
کنم آنقدر گریه تا شود دامانِ دریا تَر
مرا از کودکی کردند نذر چشم های تو
و هر سالی که می آید محرم گشته زیباتر
به قدر لطفِ خود جام مرا پُر کن که در دنیا
ندیدم چشمی از چشمان زیبای تو شهلاتر
دلم را میبَری بالا و بالا و باز بالاتر
ندیدم در جهان هرگز کسی را از تو آقاتر
... حسین جانم ، حسین جانم (2) ...