افتادی روی خاک و از تو داره خون میره
زمینه – شب ششم محرم الحرام 1404
هیئت خادم الرضا قم
افتادی روی خاک و
از تو داره خون میره
سرنیزه توی پهلوت
عمرِ تورو میگیره
پرپر شده جسمِ تو
با نیزه و با دِشنه
دورِ تو پُر از گرگه
گرگای به خون تشنه
زیر نیزه و تیر بی پناهی گلم
بی پناه وسط یه سپاهی گلم
تو که نیزه به موی تو خورده گره
چیشده بدنت تو نداشتی زره
آهِ تو به آسمون رسیده
از بس که جراحتت شدیده
گیر کرده نفس توو سینه ی تو
سرنیزه امونتو بُریده
... آه عمو ، آه عمو ...
با نیزه چه آشوب و
غوغایی بپا کردن
نامردو عروسیتو
تبدیل عزا کردن
زیر سُم مرکب ها
قدِ تو بلندتر شد
قدِ تو بلندتر از
قدِ علی اکبر شد
پاشو تا که عمو نشه خونه خراب
سُم مرکبا از تو میگیره گلاب
پاشو منتظرن همه اهل حرم
چجوری تنِ تو تا حرم ببرم
پژمرده شی گل بهارم
بعدِ تو سیاهه روزگارم
من موندم و جسم درهمِ تو
واسه تو دیگه عبا ندارم
... آه عمو ، آه عمو ...
این ناله ی جانسوزت
روح از تنِ من بُرده
پا میکِشی روی خاک
پهلوی تو تیر خورده
زخمِ تو تداعی کرد
اون روز اَسَف بارو
آورد جلوی چشمم
میخ در و مسمارو
لگداشونو از روی کینه زدن
که به قصد شکستن سینه زدن
یکی هیزم آورد راه کوچه رو بست
یکی اومد و دستای حیدرو بست
آخر درِ خونه رو شکستن
آخ پهلوی مادرو شکستن
توو کوچه ی ما چهل تا صیاد
بازوی کبوترو شکستن
... آه عمو ، آه عمو ...
شاعر : محمد امین حق پناه