داری میری از خیمه آهسته برو جانم
زمینه – شب هشتم محرم الحرام 1404
هیئت خادم الرضا قم
داری میری از خیمه
آهسته برو جانم
رحمی به غریبیم کن
ای یوسف کنعانم
بستی به سرت بابا
عمامه ی پیغمبر
ایشاالله بری و زود
برگردی علی اکبر
برو هستیِ من ولی دیر نکنی
توو شلوغیِ نیزه ها گیر نکنی
برو اما با نیزه نیفتی زمین
منو پیر نکنی دیگه بیشتر از این
رفتی و حرم عزا گرفته
حتی دل کربلا گرفته
پشت سرِ تو شکسته پشتم
رفتی و حسین عصا گرفته
... آه علی آه علی ، آه ولدی ...
قلبم بی صدا شد از
این آهی که سر دادی
با چشم خودم دیدم
از مرکبت افتادی
افتادی زمین با سر
واست کوچه وا کردن
تا من برسم کُلِ
اعضاتو جدا کردن
پسرم تو به هیشکی نکردی بدی
چرا هرکی رسید به تو زد لگدی
روی خاکی چرا همه عمرِ پدر
پاشو از روو زمین آبرومو بخر
داغت رو به دل گذاشتن آخر
میبینی به من میخنده لشکر
جسمت رو به خاک و خون کشیدن
توو سینه ی تو شکسته خنجر
... آه علی آه علی ، آه ولدی ...
دیگه واسه داغِ تو
پیدا نمیشه مرهم
حالا چه کنم تنها
با این بدن درهم
با گریه و با ناله
دنبالِ تو میگردم
هرجوری که بود آخر
جسم تورو جمع کردم
میشینم تنِ تو میچینم توو عبا
توی گوشمه خنده ی خیره سرا
چیدمت توو عبایی که شد کفنت
چجوری ببرم که نریزه تنت
سوخته جیگرم بیا اباالفضل
خَم شد کمرم بیا اباالفضل
طوفان زده زندگیمو برده
با اهل حرم بیا اباالفضل
... آه علی آه علی ، آه ولدی ...
شاعر : محمد امین حق پناه
دانلود در کانال تلگرام